قبلنا، یعنی ده پونزده سال پیشا، عادت داشتم هر شب تابستون، وقتی مطمئن شدم همه خوابیدن، از جام میومدم بیرون و خیلی آروم در رو باز میکردم و میرفتم تو ایوون میشستم و به آسمون خیره میشدم و به هیچ‌ چی فکر نمیکردم. دلیل خاصی نداشت فقط این کار انگار جای خالی کسی یا حسی رو در من پر میکرد. خیلی ساله که مرتب این کارو نمیکنم و حتی چند وقت یادم هم رفته بود که همچین عادتی داشتم و فقط بعضی شبا که احساس درموندگی و کلافگی میکردم میرفتم تو ایوون. الان تنها چیزی که از اون عادت باقی مونده وقتایی هست مثل دیشب که فقط پنجره بالای سرم رو کمی باز میکنم و بی‌هدف خیره میشم به منظره روبرو، ذهنم خالی میشه و حسی شبیه شناور شدن رو تجربه میکنم.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مهندسی عمران سوالات 100% تضمینی طراح گرافیک رایانه ای فنی و حرفه ای پایه تندیس چوبی / لوح تقدیر /شیلد و ... کانون فرهنگی تبلیغی نورالهدی فروش قهوه در شیراز پادکست ها و آموزش ها گهر آنلاین Rusty